این یک مونوگراف تکمیل بوده که دارای پرپوزل هم میباشد شما میتوانید با پیام گذاشتن در وتسپ ما آن را دریافت کنید
وتسپ:۰۷۹۹۱۱۸۸۳۱
مونوگراف به صورت تضمینی بوده که نیاز به تغیرات ندارد و قبلا دفاع و ارایه شده است
---------------------------------------------
اندیشه از مهم ترین امتیازات و سرمایه های انسان و در واقع، وسیلهی است که از آن برای رسیدن به مسئله ای جدید یا کشف مجهولات استفاده می شود. در این نوشتار سعی بر آن است تا با بررسی معانی مختلف اندیشه به ویژه از دیدگاه اندیشمندان مسلمان، تعریف کاملی از این واژه بیان شود. (انوری ،۱۳۸۹:۸۹-۱۱۰)
در فرهنگ فارسی معین اندیشه: تفکر، تأمل، بیم و اضطراب معنی شده است. اندیشه در لغت به معانی تأمل، فکر، گمان، ترس، بیم، اندیشه کردن: فکرکردن، خیال کردن، احساس ترس وبیم کردن آمده است. (پورجوادی ،۱۳۸۱،۳۰)
هر حرکت و انتقالی که برای نفس در ادراکات جزئی صورت گیرد را در اصطلاح اندیشه گویند .اندیشه در اصطلاح علمی عبارت از: تأمل و تلاش ذهنی در امور برای رسیدن به مسئلهی جدید یا کشف مجهولات میباشد. این کار توسط ذهن یا عقل و در چند مرحله صورت می گیرد: الف) در نظر گرفتن مطلوب یا آنچه که مجهول است و باید به آن رسید.
ب) بررسی معلومات و گزینش مفروضات و مقدمات لازم که با مطلوب یا مجهول تناسب دارند. ج) تنظیم و ترتیب مفروضات و مقدمات اولیه برای دستیابی به مجهول.
د) استنتاج مجهول از مفروضات و مقدمات اولیه . (انوری ،۱۳۸۹: ۸۹-۱۱۰)
ادب واژهی است معرب از فارسی. این واژه از دیدگاه واژهشناسان به معنی ظرف و حسن تناول آمدهاست، برخی نیز در فارسی، ادب را به معنی فرهنگ ترجمه کردهاند و گفتهاند که ادب یا فرهنگ همان دانش است. از دیگر معانی واژهی ادب میتوان به هنر، حسن معاشرت، شیوه پسندیده، با سخن اشاره کرد؛ اما ادب در اصطلاح، نام دانشی است که قدما آن را شامل این علوم دانستهاند: واژه، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، عروض، قافیه، قوانین خط، قوانین قرائت که بعضی اشتقاق و انشاء راهم بدانها افزودهاند. (همان: ۹۵)
البته دیدگاه ادبای قدیم دربارهی معنی اصطلاحی ادب کمی مختلف است. بعضی آن را فضیلت اخلاقی، برخی پرهیز از انواع خطاها و برخی آن را مانند فرشتهی دانستهاند که صاحبش را از ناشایستیها بازمیدارد. (تهانوی،۱۳۴۶: ۹۱-۹۴)
اما علم ادب (ادبیات) یا سخنسنجی در دیدگاه پیشینیان اشاره داشتهاست به دانش آشنایی با نظم و نثر از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن. اما برخی ادیب را کسی میدانستند که عالم بر علوم نحو، لغت، صرف، معنا، علم بیان، عروض، قافیه و فروع باشد و برخی خط، قرضالشعر، انشا، محاضره و تاریخ را هم جزو آنها دانستهاند. و در ایران تا سدهی پیشین صفت ادیب را برای کسی به کار میبردند که به ادبیات های فارسی و عربی و علوم مربوط که به آنها اشاره شد مسلط و در سخن ماهر در استفاده از آنها بود. مانند ادیب الممالک فراهانی و ادیب نیشاپوری.
جرجی زیدان در این باره مینویسد:
علم ادب در اصطلاح علمای ادبیت مشتمل بر اکثر علوم ادبیه است از قبیل: نحو، لغت، تصریف، عروض، قوافی، صنعت شعر، تاریخ و انساب؛ و ادیب کسی است که دارای تمام این علوم یا یکی از آنها باشد و فرق مابین ادیب و عالِم آن است که ادیب از هر چیزی بهتر و خوبترش را انتخاب مینماید و عالم تنها یک مقصد را گرفته در آن مهارت مییابد. (همان: ۹۳)
مردم غالبا بین ادبیات و آثار مکتوب دیگر تفاوت قائل میشوند. اصطلاحات تخیل ادبی و شایستگی ادبی غالبا به منظور تشخیص آثار ادبی از یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند؛ مثلا تقریبا تمام انسانهای باسواد دنیا آثار چارلز دیکنز را در زمرهی ادبیات تلقی میکنند در حالی که برخی از منتقدین، آثار جفری آرچر را شایستهی گنجانده شدن تحت عنوان ادبیات انگلیسی نمیدانند. گاهی اوقات ممکن است منتقدان برخی از آثار را به دلایلی همچون سطح پایین دستور ادبیات و نحو، داشتن پیرنگ روایتی باورنکردنی یا گسیخته یا داشتن شخصیتهای متناقض یا غیرقابلباور از زمرهی آثار ادبی حذف کنند. اما باید گفت که مفهوم واژهی ادب و ادبیات نیز همانند همهی پیدیدههای دیگر در طول زمان یکسان نمانده و دستخوش تحول گردیدهاست. بیشتر اقوام قدیم جهان، همچون یونانیان، ادب را فقط به معنی و مفهوم شعر به کار میبردهاند و علوم ادبی، نزد آنها علم شعر بودهاست و بس. (حجازی،۱۳۷۰: ۱۰-۲۲)
ادب یا ادبیات به هر اثر مکتوب ادبیات میگویند، از این واژه برای سخنی که از حد سخنان عادی، برتر و والاتر بودهاست و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کردهاند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته وبرای احساس غم، شادی و یا لذت نیز استفاده میشود.
در باور همگانی، ادبیاتی یک تیره یا ملت برای نمونهی مجموعه متنهایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل میدهند. یکی از طبقهبندیهای مشهور و پرکاربرد متنهای ادبی، طبقهبندی دوگانهایست که بر اساس آن متنها به دو گونهی اصلی شعر و نثر تقسیم میشوند. این طبقهبندی سنت دیرینهای در سخنشناسی، ادبیات فارسی و ادبیات جهان دارد. سخنوران و فیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو گونه، تعریفی فراگیر و تمیزدهنده از شعر و نثر بودهاند؛ البته در نخستین دستهبندی ادبی انجام شده توسط ارسطو در تاریخ بشر، ادبیات یونان شامل گونه سومی به نام دراما یا همان هنر نمایشی باستان نیز بود که بعدها توسط رومیان توسعه یافت و در متون غربی تا به امروز این دستهبندی، بر خلاف سنت ایرانی نظم و نثر، به نظم و نثر و دراما تقسیم میشود. شاید یکی از دلایل نبود دراما در گونههای اصلی ادب فارسی، فقدان توجه به هنرهای نمایشی پیش از اسلام بوده باشد، زیرا همزمان با یونان باستان، در ایران باستان از هخامنشی به بعد، مدارک هنرهای نمایشی همراه آواز و موسیقی نیز وجود دارد. (تهانوی،۱۳۴۶: ۹۱-۹۴)
همانگونه كه ميدانيم در تعريف ادبيات صاحبنظران، نظرهاي متفاوتي ارايه داده ا ند و هركس از نظرگاه خويش، به تعریفآن پرداخته است، چنان كه باز هم گفته اند: ادبيات مجموعه یی بازتابهـاي آدميـان اسـت در مقابـل عوامـل مختلیف دروني و بروني كه به صورت كلام، همراه با تخيل و عاطفه درآمده و هدفش، سعادت آدمي اسـت. (حجازی،۱۳۷۰: ۱۰-۲۲)
و يا گفته اند: ادبيات، اساسي ترين و اصلي ترين ركن هنربه شمار ميرود كـه سـاير رشـته هـاي هنـري را تحت تاثير قرار ميدهد. ادبيات گاه با تاريخ در هم مي آميزد ولي از تمدن جدايي پذير نيست و تاثير تمدن و فرهنگ در آثار ادبي هر قومي به وضوح مشاهده ميشود. انعكاس حالات، رفتار،آداب و رسوم و سنن ملي هر قـوم، طايفـه،در ادبيات آنها، مؤيد اين گفتار ماست. (تهانوی،۱۳۴۶: ۹۱-۹۴)
بحث رابطهی زبان و اندیشه، بحثی است که به روان شناسی زبان ارتباط میگیرد. و پرسش های در این رابطه: آیا زبان تنها شرط وجود فعالیت های عالی ذهن، مانند تفکر، تخیل، تجربه، تعمیم، استدلال، قضاوت و غیره... است؟ آیا اگر ما زبان نمیآموختیم از این فعالیت های عالی ذهن بیبهره می بودیم؟ اگر بر اثر تصادف یا بیماری قدرت سخنگفتن را از دست بدهیم، آیا قدرت تفکر را نیز از دست خواهیم داد؟ این گونه پرسشهای یا مانند اینها چندان تازگی ندارد، از دیر باز فلاسفه و متفکران هم عقلگرایان و هم تجربه گرایان به این پرسشه
اشتراکگذاری: