این یک مونوگراف تکمیل بوده شما میتوانید با پیام گذاشتن به وتسپ ما آن را دریافت کنید
وتسپ:۰۷۹۹۱۱۸۸۳۱
مونوگراف به صورت تضمینی بوده که نیاز به تغیرات ندارد و قبلا دفاع شده است
بشر از قدیم با خواص عجیب و غریب کهرباو سنگ آهن مقناطیسی آشنا بود: کهربا وقتی مالش داده میشود اجسام سبک را جذب میکند و سنگ آهن نیز قدرت جذب اجسام آهنی را دارد. در آن زمان مردم درک کمی از این پدیدهها داشتند و قادر به توضیح آنها نبودند. اولین شخصی که درباره قطبنما نوشت شن کوا - علامه چینی- بود که در قرن یازدهم از مفهوم شمال برای جهتیابی استفاده کرد. همچنین اخیراً در سرزمین بینالنهرین (عراق کنونی) اشیایی متعلق به دوره اشکانیان و ساسانیان یافت شده که شباهت زیادی به پیل ولتا دارند، ولی اینکه کاربرد آنها چه بوده بحثبرانگیز است.در قرون وسطی مقناطیس یکی از معدود علومی بود که پیشرفت بیشتری کرد. در قرن دوازدهم قطبنما از چین به اروپا رفت و در قرن سیزدهم نیز پتروپرگرینوس - فیزیکدان فرانسوی- کشف مهمی کرد. او یک سنگ آهن کروی را برداشت و سوزن را بر روی نقاط مختلف آن قرار داد و هر بار خطی را که امتداد سوزن در آن جهت قرار میگرفت علامتگذاری کرد. او دید که این خطوط دایرههایی شبیه نصفالنهارهای زمین تشکیل میدهند. در انتهای مخالف سنگ دو نقطه وجود داشت که تمام دایرهها از آن عبور میکردند، دقیقاً همانطور که همه نصفالنهارها از قطبهای شمال و جنوب زمین عبور میکنند. گرینوس تحت تأثیر این مشاهده این دو نقطه را قطبهای آهنربا نامید. او مشاهده کرد که جهت قرار گرفتن آهنرباها و جذب یکدیگر صرفاً به موقعیت قطبهای آنها بستگی دارد، گویی قطبها محل قرارگیری قدرت مقناطیسی هستند. تاریخ جدید ابرق و مقناطیس از سال 1600 آغاز میشود: زمانی که ویلیام گیلبرت- داکتر انگلیسی - کتاب «درباره آهنربا» را نوشت. او به تفاوت نیروهای برقی و مقناطیسی پی برد و آزمایشهایی درباره این دو نیرو انجام داد. گیلبرت در این آزمایشها کشف کرد که مواد دیگری به جز کهربا مانند گوگرد، موم، شیشه و ... نیز دارای خواص برقی هستند. او دریافت مواد دارای خاصیت برقی همدیگر را جذب میکنند و همچنین فهمید حرارت و رطوبت از عواملی هستند که خاصیت برقی اجسام را از بین میبرند. گیلبرت در بسیاری از آزمایشهای خود، زمین را به صورت یک سنگ آهن بزرگ به نام ترلا (terrella) مدلسازی میکرد و معتقد بود دلیل چرخش قطبنماها به سمت قطب شمال این است که زمین خاصیت مقناطیسی دارد - پیش از او معتقد بودند که ستاره قطبی یا یک جزیره مقناطیسی بزرگ در قطب شمال قطبنماها را به خود جذب میکنند. او اولین کسی بود که به درستی استدلال کرد مرکز زمین از جنس آهن است و این ویژگی مهم آهنربا را فهمید که اگر قطعهقطعه شود، هر قطعه آن یک آهنربای جدید با قطبهای شمال و جنوب خواهد بود. گیلبرت گرانش را نیز یک نیروی مقناطیسی در نظر میگرفت. کار گیلبرت را رابرت بویل - کیمیا دان و فیزیکدان انگلیسی - دنبال کرد. بویل در سال 1675 کشف کرد که جاذبه و دافعه برقی در خلأ هم وجود دارد و به هوا بهعنوان یک ماده میانجی (medium) نیازی نیست.اتفاق مهم دیگری که در قرن هفدهم رخ داد، ساخت ژنراتور برقی بود. در سال 1663 اتوفون گریکه مهندس آلمانی - توانست با استفاده از یک کره در حال چرخش از جنس گوگرد که به یک تکه پارچه مالیده میشد ابرق ساکن تولید کند. بعد از او هویگنس16 استفاده از کره کهربایی و اسحاق نیوتن استفاده از کره شیشهای را به جای کره گوگردی پیشنهاد کردند. هدف اصلی گریکه از ساخت این ژنراتور، آزمایش کردن تئوری گیلبرت درباره گرانش بود. او در همین راستا، پمپ خلأ را هم اختراع کرد تا فضای بین سیارات را شبیهسازی کند. ولی نظر نیوتن با نظر گیلبرت و گریکه فرق میکرد. نیوتن در پرینسیپیانوشت: «نیروی گرانش ماهیت متفاوتی از نیروی مقناطیسی دارد. زیرا بعضی اجسام بیشتر به آهنربا جذب میشوند، بعضی اجسام کمتر، بعضی اجسام هم جذب نمیشوند. برخلاف گرانش، نیروی مقناطیسی یک جسم یکسان ممکن است افزایش یا کاهش یابد، و بعضاً به مقدار ماده آن جسم ارتباطی ندارد.
میدان های برقی و مقناطیسی نوسانی، امواج الکترو مقناطیسی را تشکیل می دهند. از آنها برای انتقال سیگنال، نور و انرژی استفاده می شود. در این مونوګراف خلاصه ای از خواص و رفتار امواج الکترو مقناطیسی ارائه شده است.موج الکترو مقناطیسی نوعی موج است که در فضا انتشار مییابد (ارتعاش عمودی و انتشار افقی). عینک آفتابی پلاریزه شده اجازه می دهد که نور در راستای ارتعاش آن فقط در یک جهت حرکت نماید. بنا بر این، مقدار نور وارده کاهش یافته و روشنایی زننده نور تا حد زیادی مسدود می گردد.در واقع نوری که در عینک های پلاریزه مشاهده می کنید، حاصل نوسان الکترون ها از یک مدار به مدار پایین تر است، یا به عبارتی از یک سطح پتاسیل به سطح پتانسیل پایین تر، که در آن صورت، الکترون این اختلاف انرژی را به صورت یک موج الکترو مقناطیس از خود ساطع می کند. موج الکترومقناطیس«نور» یک موج عرضی است؛ یعنی راستای ارتعاش آن بر راستای انتشار آن عمود است. مانند طنابی که در دست می گیرید و در آن یک موج ایجاد می کنید. موج الکترو مقناطیس شبیه به این حرکت است؛ یعنی راستای ارتعاش آن بر راستای انتشار عمود است. با این تفاوت که سه بعدی است. یعنی در طناب شکل موج دو بعدی است، ولی در مورد یک موج الکترو مقناطیس، این شکل سه بعدی است. مانند شکل کره ای که در فضا با بزرگتر شدنش منتشر می شود.امواج الکترو مقناطیسی زمانی شکل می گیرند که نوسان متناوبی در میدان های برقی و مقناطیسی وجود داشته باشد. این امواجِ حاصل از تابش الکترو مقناطیسی، هر دو حالت برقی و هم چنین مقناطیسی را در بر می گیرند. وجود و ماهیت این امواج اولین بار توسط دانشمند جیمز کلرک ماکسول ارائه شد. او متوجه شد که میدان های برقی و میدان های مقناطیسی می توانند با هم جفت شوند تا موج های الکترو مقناطیسی را تشکیل دهند. او این رابطه بین ابرق و مقناطیس را به صورت خلاصه درآورد که اکنون "معادلات ماکسول" نامیده می شوند. هاینریش هرتز پیش بینی ماکسول را با آزمایش به اثبات رساند. ماکسول پس از تکمیل نظریه الکترو مقناطیس، شکلی از معادله موج را از معادلات این نظریه به دست آورد و بنا بر این نشان داد که میدانهای برقی و مقناطیسی هم میتوانند رفتاری موج گونه داشته باشند. سرعت انتشار امواج الکترو مقناطیسی از معادلات ماکسول درست برابر با سرعت نور به دست آمد و ماکسول نتیجه گرفت که نور هم باید نوعی موج الکترو مقناطیسی باشد.آزمایش هرتز با امواج رادیویی، دو مسئله را حل کرد:نخست این که ماکسول در نظریه های خود اشاره کرده بود که سرعت امواج رادیویی با سرعت نور یکسان است! این ثابت می کرد که امواج رادیویی، شکلی از نور هستند!دوم آن که هرتز فهمید چگونه می توان باعث شد میدان های برقی و مقناطیسی از سیم ها جدا شده و آزادانه به صورت موج های ماکسول (موج های الکترو مقناطیسی) حرکت کنند.
هنگامیکه روشهای تداوی معمول، مانند دواها و مشاوره، در تداوی افسردگی مؤثر نباشند، داکتر ممکن است روشهای دیگری مانند تداوی افسردگی با آر تی ام اس را پیشنهاد دهد. تداوی افسردگی توسط rTMS ، یک روش تداوی افسردگی بدون دارو، غیرتهاجمی و ایمن به همراه خطر بسیار پایین، برای تداوی افسردگیهای مقاوم و برخی دیگر از اختلالات روانداکتری است
اشتراکگذاری: