این یک مونوگراف تکمیل بوده که دارای پرپوزل هم میباشد شما میتوانید با پیام گذاشتن در وتسپ ما آن را دریافت کنید
وتسپ:۰۷۹۹۱۱۸۸۳۱
مونوگراف به صورت تضمینی بوده که نیاز به تغیرات ندارد و قبلا دفاع و ارایه شده است
---------------------------------------------
طلاق مهم ترين عامل ازهم گسيختگي بنيادي ترين بخش جامعه يعني خانواده است.شيوه نهادي شده پايان يك ازدواج واين پايان يافتن تحت هرشرايطي داراي پيامدهاي منفي بسياري است.طلاق به عنوان يك پديده اجتماعي به طورمستقيم و غير مستقيم برافرادآن خانواده درنقش هاي پدر،مادروفرزندتاثير مي گذارد.طلاق رواني هرچند در جامعه آمارقابل توجهي ا ست واثرات خاصي را برخانواده مي گذارد اما چون به صورت رسمي موردبررسي قرارنگرفته آماري ازآن دردست نيست اما نوع ديگرطلاق(طلاق قانوني يا رسمي) به دليل گستردگي وافزايش آن درجامعه به يك آسيب اجتماعي تبديل شده و پژوهشگران زيادي را به بررسي اين مسأله سوق داده است.طلاق وقتي به يك آسيب اجتماعي تبديل مي شود،اولين واساسي ترين ضربه را به نهاد خانواده داردآورده وزمينه را براي آسيب هاي اجتماعي ديگر ازقبيل اعتياد،خودكشي، بيماري هاي روحي ورواني را فراهم مي كند . لازم است به اين مسأله نيزدقت كنيم كه اين رابطه به صورت متقابل و تعامل بين انواع آسيب هاي اجتماعي وجود دارد كه افزايش يك آسيب زمينه افزايش آسيب هاي ديگر را فراهم مي كند . در اين پژوهش،پژوهشگر به بررسي عوامل اجتماعي مؤثر بر در خواست طلاق مي پردازد وبه اين منظور متغيرهايي همچون تفاوت سني زوجين،تفاوت عقايد زوجين،تفاوت تحصيلي،اعتياد،نا باروري،نگاه خانواده فرد نسبت به طلاق،براورده نشدن انتظارات نقش همسري دخالت ديگران درزندگي زوجين،عدم صداقت و ميزان شناخت پيش از ازدواج را در رابطه با در خواست طلاق مورد بررسي قرار مي دهد تا ميزان تاثير اين متغيرها در درخواست طلاق ارزيابي شود. اميد به اين كه با انجام چنين پژوهشهايي زمينه براي برنامه ريزي و آموزشهاي مختلف به افرادي كه قصدازدواج دارندو افرادي كه متاهل هستند فراهم گردد.
چه عواملی ممکن است منجر به اختلافات بین زوجین و باعث طلاق گردد ؟
دلايل گوناگون را مي توان بيان كرد كه دال بر اهميت بررسي مسأله طلاق در جامعه ايران به خصوص در شهرتهران مي با شد اين دلايل را با توجه به ابعادمتفاوت آثار و پيامدهاي طلاق درسطح فرد،خانواده،روابط اجتماعي،وبه طور كلي ساختارهاي جامعه مي توان عنوان كرد.طلاق به عنوان يك پديده اجتماعي اثرات مستقيم و غير مستقيم بر تعادل رواني فرد در نقش هاي مختلف همسري،بستگان،فرزند و دوستان داردكه اثرات آن غيرقابل چشم پوش است.به علت آثارعاطفي ناشي از طلاق برفرد است كه امكان وجودمشكلاتي را در فرد مي توان پس از طلاق مشاهده نمود.همسري كه بعداز طلاق بايد به تنهايي اوقات خويش را بگذراند و يا فرزندي كه ناچارست بدون هر دو ويا يكي از والدين خودبه سربرد و بستگان و دوستاني كه در ارتباطات خويش با اينگونه افراد دچار اختلالاتي مي گردند .همگي ازپيامدهاي طلاق ميباشد. ازپيامدهاي طلاق مي توان ازمشكلات اقتصادي كه به خصوص براي زنان در جامعه به وجود مي آيد صحبت كرد،كه مي تواند در آسيب هاي اجتماعي نقش مهمي داشته باشد.
به هم خوردن تعادل در يك نهاد اساسي جامعه يعني خانواده باعث به هم خوردن تعادلات در نهادهاي ديگر جامعه مي شود وبه اساس واستواري آن جامعه لطمه وارد مي كند.
درتمام دلایل به دست آمده در مورد طلاق به چند وجهي بودن اين پديده توجه شده است و اينكه تنها از يك سو نگريستن به مسأله راه به جايي نمي برد در اين رابطه دكترساروخاني در اثرش طلاق پژوهشي در شناخت واقعيت وعوامل آن 1376 اين چنين مينويسد:
همه پديده هاي اجتماعي چندياچندين عامل دارندطلاق نيز در اين مجموعه مستثني نيست. همه پديده هاي اجتماعي داراي علل و عوامل عيني و ملموس وكمي هستند در عين حال ازعوامل ذهني و كيفي نيز برخوردارند.طلاق نيز چنين ا ست .شناخت انتزاعي هر يك از عوامل يك واقعيت اجتماعي درست نيست عوامل به تنهايي معنايي ندارند آنان در مجموع يا شبكه عوامل معنا مي يابند بنابرين به جاي شناخت انتزاعي يا جدا سازي عوامل بايد هر عامل را در متن و مجموعه شناخت. بدينسان عوامل يك پديده اجتماعي با يكديگر درمي آميزندوتركيب مي شوند واز آن آميزه اي خاص و منحصر به فرد پديد مي آيد.بايد محقق درعين حال هم عوامل رواني،اقتصادي،سياسي وهم اجتماعي،حقوقي و… را با هم مطرح كرده مورد شناخت قراردهد تا واقعيت درهمه ابعادش شناخته شود به عنوان مثال به درستي مي توان گفت طلاق سلسله عوامل اجتماعي دارد (نظيرمادي شدن جامعه،كمرنگ شدن ارزشهاي معنوي و……)ليكن همه انسانها در همين جوامع دست به طلاق نمي زنند.بنابرين سلسله عوامل رواني نيز در كار طلاق تاثير گذارند.از جانب ديگر هرگز نمي توان تصور كرد كه شرايط اقتصادي جامعه بي تاثير بر جريان طلاق باشد. در اثر دكتر ساروخاني (طلاق پژوهشي در شناخت واقعيتو عوامل آن )ابتدا به دلايل عنوان شده و بهانه هاي طلاق از جانب افرادي كه دست به طلاق زده اند برخورد مي كنيم كه بالاترين تعداد و درصد ذكر شده براي درخواست طلاق ازجانب فرد طي سالهاي 52تا60 نداشتن توا فق اخلاقي بوده است. كه البته روند رو به كا هش را طي اين سالها نشان مي دهد.از ديگر فراواني بهانه هاي طلاق تنفر و كراهتي است كه زوجين نسبت به يكديگرداشته اند وبعد عاطفي طلاق را به خود اختصاص مي دهد. ابعاد انحرافي در طلاق نيز نقش سوم را دارد دلايلي چون اعتياد،انحراف زوجه و عدم تمكين كه از سال 58 به بعد حدود 2 درصد بهانه هاي طلاق را تشكيل مي دهد.
در ضمن ايشان اين تذكر را نيز داده اند كه مسائل موجود در اين داده ها كه توسط آمار مركزي جمع آوري شده است تا اندازه اي از دقت و صحت اين داده ها مي كاهد. در برابر اين بهانه ها ايشان به دو گروه از علل و عوامل اشاره دارند كه در امر طلاق دخيل بوده و اين پديده را تحت تاثير قرار مي دهند درمورد علل طلاق به مسائل زير اشاره مي كنند:
سستي روابط اجتماعي كه در جوامع صنعتي به علت هاي مختلف از قبيل تحرك جغرافيايي،بسط تكنولوژي،كاهش اهميت خانواده و روابط انساني وجود دارد.قشربندي اجتماعي كه هر يك از قشرهاي اجتماعي با توجه به فرهنگ خاص آن فضائي خاص را تشكيل مي دهد و درون آن رفتار انسانها وضع يا شكل خاصي مي يابد براي مثال وضع شغلي يا درآمد كه عوامل مهم درقشربندي اجتماعي هستند. هر يك با ويژگي هاي خاص خويش بررفتار خانوادگي انسانها تاثير خاصي بر جاي مي گذارد. از نظر وضع شغل شيوع طلاق در بين بازيگران نمايش يا هنر پيشه ها در سراسر جهان امري قطعي است و يا اينكه بحران در وضع درآمد و سير نزولي آن كه همراه با ترك عادات رفاهي افراد خانواده همراه مي گردد بر ميزان طلاق موثر خواهد بود.قشرهاي پايين جامعه در صورت نبودن مقررات سخت و هزينه ها و بار مالي طلاق بيشترين روي آوران به طلاق مي باشند.
اهداف پژوهش به دو قسمت كلي و جزئي تقسيم مي شود.اهداف كلي تحقيق در ابتدا بيان مي شود هدف كلي از پژوهش حاضر بررسي عواملي است كه در طي زندگي زناشويي برآن تاثيرداشته و منجربه برگزيدن راه حلي به نام طلاق از طرف زوجين ويا يكي از آن دو براي پايان بخشيدن به زندگي زناشويي مي گردد.(علل اجتماعي) از سوي ديگر شناخت عوامل اجتماعي موثربر طلاق به عنوان گامي در جهت كنترل آن درجامعه كمك خواهدكرد(مشروط به ادامه تحقيقات دراين زمينه توسط محققين مطرح وبا تجربه ) پيامدهاي آن را به حداقل مي رساندو به سا لم سازي محيط اجتماعي كمك كرده وزمينه را براي رشد روحي و جسمي فرزنداني سا لم در محيط خانواده اي سا لم فراهم مي كند به طوركلي هدف اصلي ازاين تحقيق مهار موضوعي به نام طلاق در جامعه است.
این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی و با استفاده از کتاب های معتبر و انترنت استفاده شده است
در فصل اول به موضوعات کلی پرداخته و کلمات را تعریف نموده است. در فصل دوم نحوه و شرایط و قوانین تفریق و طلاق در افغانستان مورد بحث قرار گرفته و در فصل سوم آن راهکار های حل چالشهای خانواده گی مورد بحث قرار گرفته است.
ازدواج و زندگی زناشویی یکی از ابعاد مهم و حیاتی در زندگی انسانهاست که تأثیر عمیقی بر رفاه جامعه و سلامت فردی دارد. یکی از چالشهای جدی که ممکن است با زندگی زناشویی همراه باشد، طلاق است. آمارهای جهانی نشان میدهد که نرخ طلاق در بسیاری از جوامع در حال افزایش است. بررسی عوامل موثر بر گرایش زوجین به طلاق از اهمیت ویژهای برخوردار است و میتواند به جلب توجه به طراحی سیاستها و برنامههای پشتیبانی از زوجین و تقویت زیرساختهای اجتماعی کمک کند.
اشتراکگذاری: