این یک مونوگراف تکمیل بوده که دارای پرپوزل هم میباشد شما میتوانید با پیام گذاشتن در وتسپ ما آن را دریافت کنید
وتسپ:۰۷۹۹۱۱۸۸۳۱
مونوگراف به صورت تضمینی بوده که نیاز به تغیرات ندارد و قبلا دفاع و ارایه شده است
---------------------------------------------
زندگینامه مولاناجلال الدین محمد بلخی
سلطان العلما بهاء الدین به سبب تقربی که به خوارزمشاه داشت ودرحضوراونفوذ وشهرتی پیداکرده بود و همچنین به سبب اختلافی که به امام فخرالدین رازی که سخت مورد عنایت محمد خوارزمشاه بود داشت ظاهراً درحدود سال 610 هجری با خانواده خود ازبلخ برآمد، ولی به نقل ازکتاب مولاناشناسی تالیف پوهندوی دکتورعبدالغنی برزین مهر خانواده مولانا درسال 617 هجری از بلخ خارج شد و به نیشاپورو بغداد ومکه سفر کرد. معروف است که درنیشاپوربه دیدارشیخ فریدالدین عطار رفت و شیخ عطار، جلال الدین را که کودکی شش ساله بود در آغوش کشید. در این هنگام، به گفته استاد برزین مهر ، مولانا 13 ساله بود و شیخ عطار کتاب «اسرار نامه» خود را به وی هدیه کرد.[1]
سلطان العلماء بعد از ادای حج به ارزنجان رفت و ازآنجا رهسپار"آق شهر" شدودرشهر ملطیه نیز چندی به وعظ وتدریس پرداخت و از آنجا به ولایت لارنده که بعدها "قرامان" که برخی به غلط آنرا شهر قرامان می خوانندیک چندی رحل اقامت افگند.(1)
ودرهمین شهربودکه باگوهرخاتون دخترخواجه لالای سمرقندی ازدواج کرد. سپس به دعوت سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی دوازدهمین سلطان سلجوقی آسیای صغیر،به قونیه رفت ودرسال 628 هجری درآن شهروفات کرد ودرهمانجا مدفون شد.
درسال 629 هجری سید برهان الدین محقق ترمزی به قونیه آمد وتربیت معنوی مولانا را به عهده گرفت . مولانا قریب نه سال ازبرهان الدین معارف آموخت وسپس به عزم سیاحت و کسب معانی به حلب ودمشق رفت ودرحلب درخدمت کمال الدین بن ........660 هجری ) فقه حنفی آموخت ودرسال 637 به قونیه برگشت. وبه ارشاد برهان الدین به ریاضت پرداخت. نسبت تعلیم اوازراه برهان الدین محقق به نجم الدین کبری میرسد، زیرا که برهان الدین خودازسلطان العلما تعلیم دیده بود.
برهان الدین درسال 638 هجری درقیصریه درگذشت ومولاناازآن سال تاسال 642 هجری درقونیه به تدریس ووعظ پرداخت.
دربامداد روزشنبه بیست و یکم جمادی الاخرسال 642 هجری عارفی سوخته و سافی به نام شمس الدین محمد بی علی بی ملکداد تبریزی معروف به «شمس تبریزی» به قونیه وارد شد ملاقات این عارف بزرگ بامولانا جلاالدین درجایگاهی درقونیه که بعدها به مرح الس......................... دودریا " معروف شده بود ، تحولی عظیم درمولانا به وجودآورد مولانا جلاالدین این تحول را در رباعی زیر معجزه آسا بیان کرده است.
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سرفتنه بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین باوقارم بودم
بازیچۀ کودکانم کویم کردی
مولانا وعظ و تدریس را فروگذاشت وبه سماع و وجد پرداخت و شمس دربیان حقایق بی پروایی نشان داد. یاران مولانا راکمتردیدند ازاین رو درصدد آزارشمس برآمدند.
شمس پس از چهار صدوشصت وهشت روزاقامت درقونیه روزبیست و یکم شوال سال 642 هجری ناگهان غیبت کرد. مولانا پس ازرفتن شمس باافرادی که رنجش شمس راسبب شده بودند، بکلی برید. شمس به شام رفته بود و از آنجا نامه ای به مولانا نوشته بود. مولانا نامه های منظوم به شمس نوشت که چهار نامه ازآن نامه های منظوم درکلیات شمس باقی است.
آنگاه پسرش سلطان ولد رابه شام فرستاد و شمس دعوت مولانا راپذیرفت وباردیگربه قونیه آمد.
این نزول درماه محرم سال 645 هجری بوداین سفربدون بازگشت مینمود.[2]
مخالفان سرسختانه تربه دشمنی برخاستند سرانجام روز پنج شنبه پنجم شعبان سال 645 هجری شمس را به شهادت رسانیدند.
به نوشتۀ سلطان ولد ، مولانا دوباربه دنبال شمس به شام سفرکرد،گویا مولانا ازفاجعۀ شهادت شمس بی خبر بود. دلیل اینکه سلطان ولد و فریدون بن احمد سپهسالار که یکی از کهن ترین مأخذ دربارۀ حیات مولانا و اطرافیان اورافراهم کرده است، شهادت شمس رامسکوت گذاشته اند این بوده است که نمک برزخم دل مولانا نپاشند ، مولانا خودهم سکوت اختیار کرده است:
فتنه و آشوب و خونریزی مجو
پیش ازاین ازشمس تبریزی مگو
بعد ازمدتی مولانا، صلاح الدین فریدون زرکوب قونیوی راکه درقونیه شغل زرگری داشت به جای شمس برگزید. صلاح الدین مردی آتشی بود و مردم اورامی شناختند .مخالفت ها آغاز شد.
مولانا فاطمه خاتون دختر صلاح الدین رابه عقد نکاه پسرش سلطان ولد درآورد. سر انجام صلاح الدین بیمارشدودر روز یکشنبه غره محرم سال657 هجری وفات کرد. مولانا، حسام الدین حسن چلبی راکه از اخیان قونیه بود وبه «ابن اخی ترک» شهرت داشت ، به جای صلاح الدین نشاند. حسام الدین یازده سال درزمان حیات مولانا و دوازده سال بعد ازوفات او خلیفۀ مولانا بود.
حسام الدین چلبی درسال 683 هجری وفات کردودرجوارتربت مولانا مدفون شد وسلطان ولد ،پسرارشد مولانا به خلافت پدرنشست وازآن زمان به بعدخلافت درخاندان مولانا موررثی شد.[3]
مثنوی حاوی شش دفتراست شاید بین سالهای 657 - 660 هجری حسام الدین ازمولانا خواست که کتابی نظیرحدیقة الحقیقه سنایی یا منطق الطیر عطار .....................از آن استفاده کنند. مولانا هجده بیت آغاز مثنوی راکه دردستارخود پیچیده بود به حسام الدین داد
و فرمود: اگرشما بنویسید،من میسرایم و این مبنای تالیف مثنوی شد.
دفتراول که شامل 4003 بیت داشت به پایان رسید تاریخ ختم آن معلوم نیست.
دفتردوم درسال 662 هجری به نام حسام الدین چلبی آغاز شد گویا به علت وفات زوجۀ حسام الدین و اندوه عمیق او مدتی اقریب دوسال بین دفتراول و دوم تاخیر افتاده است دفتر دوم 3810 بیت دارد دفتر سوم در 4810 بیت دفتر چهدم در 3855 بیت ، دفتر پنجم 4238 بیت و دفتر ششم در 4916 بیت ولی به نقل از کتاب مولانا شناسی تالیف دکتور عبدالغنی برزین مهردرمجموع همه ابنات مثنوی به 26000 بیت می دسد همه به نام حسام الدین چلبی آغازشده اند. برمبنای تصحیح زنده یاد نیکلسون ، شش دفتر مثنوی 25632 بیت دارد.
ازچهل و پنج بیتی که سلطان ولد برپایان دفتر ششم افزوده است معلوم می شود که بین پایان دفترششم و وفات مولانا فاصله زیادی دربین نبوده است سلطان ولد میگوید:
مدتی این مثنوی چون والدم
شد خمش گفتم وراکای زنده ام
گفت نطم چون شترزین پس بخفت
نیستش با هیچکس تاحشرگفت
وقت رحلت آمد و جستن زجو
کل شئ ها لک الا وهجهه
مثنوی شش دفتر دارد و نسخه هایی که دفتر هفتمی بر دفاتر مثنوی افزوده اند و از دیگر دفتر های مثنوی ابیاتی فراهم آورده و از خود نیز بر وزن مثنوی افزوده و دفتر هفتم را ساخته اند مثنوی از بزرگترین آثار عرفانی است در این کتاب مولانا از حیث رسایی مقصود و بیان مطالب و لطافت معنی و باریکی اندیشه و صفا و پختگی فکر عرفانی داد سخن داده است میتوان گفت که شعر عرفانی با سنایی قوام یافت و با عطار مطهر معانی لطیف شد و با مولانا جلاالدین به کمال دست یافت.[4]
با آنکه مولانا مثنوی را تقریر کرده و حسام الدین چلبی آن را تحریر کرده است باز از حیث عبارت و انسجام کلمات و استعمال لغات قدرتی شگرف نشان داده است مولانا بر خلاف دیگر شاعران هرگز به زینت های لفظی نظر نداشته است اساساً قالب مثنوی برای آن است که مقصود را آسانتر می توان بیان کرد.
مولاناجلاالدین ازبزرگترین گویندگان زبان فارسی است که هم آثارمنظوم چون مثنوی وکلیات شمس ازوی برجای مانده و هم آثارمنثورچون فیه مافیه و مجالس سبعه مولاناجلاالدین هرچند درآثارش جداگانه می نماید ولی مجموعه آثاراوکلی ومنسجم تشکیل میدهد مولانا درفیه مافیه گفته است که اگردرخراسان می ماند شعرنمی گفت وبه معارف دیگرمی پرداخت اما اودراشعارخود معارف بشری پرداخته است.
اشتراکگذاری: