این یک مونوگراف تکمیل بوده که دارای پرپوزل هم میباشد شما میتوانید با پیام گذاشتن در وتسپ ما آن را دریافت کنید
وتسپ:۰۷۹۹۱۱۸۸۳۱
مونوگراف به صورت تضمینی بوده که نیاز به تغیرات ندارد و قبلا دفاع و ارایه شده است
---------------------------------------------
اسدالله عفیف باختری، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در مزار شریف به دنیا آمد. پدر او نیز شاعر بود اما مثل خودش اهل انجمن و اشتهار نبود. در دانشگاه کابل، در رشتهی زراعت فارغ التحصیل شد.
در همان دانشکدهای که “قهار عاصی” شاعر دیگر افغانستان نیز درس میخواند. اما او برخلاف آقای عاصی و دیگران اهل رفت و آمد و محافل ادبی نبود. به همین دلیل، نشر نخستین مجموعه شعر او سالها طول کشید. نخستین کتاب او بعد از سال ۲۰۰۱ میلادی منتشر شد که با استقبال نسل جدید مواجه شد.
عفیف، تنها شاعری بود که در اوج انزوایی شعر، اقبال شگفت را با خود به همراه داشت، بیاینکه برای جذب مخاطب مجبور به شعار دادن شود. عصبانیت او بر خلاف معمول جریان روشنفکری امروز افغانستان، آغشته به فحاشی و جهتگیریهای صریح و خشم شعار زده، هیچ وقت نشد. شاید همین ویژگی بود که جایگاه ادبی او را هر روز گسترش میداد و احترام و ستایش نسلهای مختلف و گروههای مخالف را جلب میکرد.
در اوج بحران نزاعهای داخلی هم رئیس جمهوری افغانستان به او مدال افتخار اهدا کرد، هم والی مشهور بلخ، به طور ویژه از یک عمر فعالیت ادبی با ارزش او تجلیلی در خور کرد و هم معاون اول رئیس جمهوری او را تقدیر کرد، و او تقریبا هیچ وقت دلبستگی سیاسی به هیچ جناحی نشان نداد و در سایه ساری از آزادگی و بینیازی روشنفکرانه، پیشنهاد حمایت هر مقامی را رد کرد. این بینیازی واضح بود که برای او نوعی فقر درویشانه و انزوای خودخواسته را به ارمغان داشت ) راستگو ، ۱۳۸۹ : ۷۷).
امتیاز عفیف بر شاعران دیگر، علاوه بر متفاوت و عمیق بودن شعرهایش، آشنایی او با دیگر انواع هنر مدرن مثل نقاشی مدرن، سینما، تئاتر و رمان نو بود. عفیف جهان مدرن را بسیار خوب میشناخت، با انقلابیهای کتاب خوان چپ، رفاقت داشت و تاملات خاص خود را نسبت به ادبیات، جامعه، انسان و تاریخ داشت. شعرهای او پر از کنایههای بدبینانه به وضع موجود و در عین حال سرشار از امید روشنفکران برای تغییرست.
سرانجام او در تاریخ ۸ ثور/اردیبهشت ۱۳۹۶ در بیمارستان ابوعلی سینا در شهر مزار شریف به علت بیماری چشم از جهان فروبست ( شمس لنگرودی ، ۱۳۶۶ : ۱۶۰).
او در بلخ در آغاز به عنوان آموزگار در اداره سواد آموزی، انجمن نویسندگان و اداره کل امور فرهنگی مشغول به کار شد. پس از آن در سال ۱۳۷۷ به عنوان سردبیر نشریه جهان نو آغاز به کار نمود و در ماهنامه «الف تا یا» به عنوان مدیر مسئول فعالیت کرد. در دهه ۷۰ خورشیدی او به جمع شاعران ولایت بلخ پیوست و آرام آرام در برنامههای رادیو و تلویزیون نیز حضور یافت.شعر حایز شرایط، شعری که پایه و مایهی آن تخیل ثانویه است، شعری که برخواسته از خیال محض و تداعی و تقلید نیست، شعری که به شکل ناآگانه پیام یا وضعیتی را توصیف کند نیست، شعری است که آگاهانه به آن فرم داده شده، شعریست که هرچند اجزای آن حقیقیست، اما بافت آن افریده شده است. و به قول کولریج شعر حایز شرایط، شعری است که تخیل باعث به وجود آمدن ان شده است نمونهی شعر دکتر شفیعی کدکنی را بر این اساس میبینیم:
خدایا
زین شگفتی ها
دلم خون شد، دلم خون شد
سیاووشی در آتش رفت و
زانسو
خوک بیرون شد
بسیار شد جدایی و دوری عزیز من
احساس تلخ زنده به گوری عزیز من
قلب مرا که مرده در او هر چه اشتیاق
دعوت چه میکنی به صبوری عزیز من
رفتی و خط فگنده جدایی میان ما
صد ساله ره مسافت نوری عزیز من
از خوان دهر، غیر من از کس شنیده ای
آشی خورد به این همه شوری عزیز من
پاییز هست و هر که در اندیشة سفر
از جمله هم یکی گل سوری عزیز من
تا گرد راه شوید از احساس خسته ات
با یک پیاله چای چطوری عزیز من ؟
اسدالله یکی از روزنامهنگاران و شاعران فارسی زبان شناخته شده معاصر افغانستان بود. در نشریهای محلی به نام «نشریه بیدار» مقاله مینوشت با ادبیات آشنا شد. وی پس از آن برای تحصیل در دانشگاه به کابل آمد و در رشته زراعت مشغول تحصیل شد و نخستین اشعار خود را در همان سالها سرود. باختری پس از پایان تحصیلات و دوره سربازی دوباره به مزار شریف بازگشت.او در بلخ در آغاز به عنوان آموزگار در اداره سواد آموزی، انجمن نویسندگان و اداره کل امور فرهنگی مشغول به کار شد
اشتراکگذاری: